پرنسس دیانا ستاره زندگی مامان و بابا

دیانا خانم رفت سراغ سبزه مامان بزرگش و حسابی اونو خراب کرد و تازه کلی ذوق هم کرد

روز سیزده به در به همراه خانواده و یه تعدادی از فامیل به پارک رفته بودیم و دخترم کلی بازی کرد و حسابی کیف کرد

دخترکم عاشق تاب سواری و اصلا دلش نمی خواست از تاب پایین بیاید

دیانا و دوستش رها که حسابی با هم بازی کردند و خوش گذروندند

دیانا با دوستش آنوشا بازی می کند قربونش برم که عاشق بچه هاست و وقتی بچه میبینه نمی دونه از ذوقش چی کار بکنه و کلی کیف می کنه

دیانا و آنوشا 10 ماه پیش وااااااااای خدا چقدر بزرگ شین قربونت برم

اینجا خونه مامان بزرگ دیانا هست و خانم قشنگ من داره با عروسک یچگی های مامانش بازی میکنه و کلی این عروسک رو دوست داره

خوشگل من داره عروسکش رو بوس میکنه مامان فدای تو بشه که اینقدر نازی....

جیگر من داره برای مامانش بوس می فرسته وقتی بهش میگی بوس بده لباش رو غنچه میکنه و میاد جلو که بوست کنه و بزرگترین لذت دنیا رو نصیبت میکنه اونوقت که میگی خدایا شکرت به خاطر وجود این فرشته

دوست دارم عزیز دلم

دیانای خوشگل مامان با حلقه های رنگیش نشسته و بازی و میکنه حلقه ها را میندازه توی حلقه و برای خودش دست می زنه که یعنی موفق شده و کلی ذوق میکنه قربونش برم که با اسباب بازی هاش بازی میکنه....

توی این عکس دیانا میخواست ادای مامان رو در بیاره و حلقه رو تو دستش بچرخونه اینقدر این کارو تکرار کرد و بالاخره تونست این کارو بکنه

قربونش بره مامان که خوشگل بازی میکنه

عکسای شب یلدای دختر گلم ببخشید که دیر شد دوربینم مشکل پیدا کرده بود و نتونستم عکساشو بذارم

برای دختر گلم یه شب یلدای مفصل گرفتم خونه مادرم بودیم و بابابزرگش یه کیک هندونه ای خوشگل براش خرید مامان بزرگش سبزی پلو با ماهی درست کرده بود و کوکو سبزی و مخلفاتش منم براش یه لباس هندونه ای خوشگل خریدم و کلی خوش گذشت جای همه خالی بود .....

کیک شب یلدای دختر نازم

میز شب یلدای دیانا خانوم

شام شب یلدای پرنسس مامان

بالاخره امسال برف اومد و دخترم برف دید سه شنبه 92/11/15 وقتی از سرکار اومدم دخترم رو بردم بالا پشت بام خونه مادرم که برف ببینه و برف بازی کنیم ولی بیشتر برفها آب شده بود ولی با همون یه ذره که بود برف بازی کردیم بهت برف پرت می کردم و چشمات رو می بستی و می خندی دستت رو  می کردی تو برفها و می خواستی بخوری قربونت برم بانمک مامان

جمعه 92/11/18 به همراه خانواده رفته بودیم آبعلی خداروشکر خوب بود ولی هوا خیای سرد بود البته ما یه کمی دیر رفتیم و غروب سرد شده بود دختر گلم که همش تو ماشین بود ولی یه چند تا عکس ازت انداختیم دختر گلم خیلی خانم بود و اصلا اذیت نکرد و با تعجب به برفها نگاه می کردو کلی ذوق کرده بود

اینم عکس دختر گلم و پسرعموش ایمان

پرنسس مامان خیلی خوشگل می خوابه قربونش برم موقع خواب خیلی نازه ...