پرنسس دیانا ستاره زندگی مامان و بابا

یه روز خوب برای دیانا خانم شیطون ما که حسابی با دختر عمه و پسر عموش بازی کرد یه سری شیطونی و بازی داخل خونه و یک سری هم داخل حیاط

دختر عاشق دوچرخه سواری و حسابی لذت می بره الهی مامان فداش بشه که شیطونیاش در نوع خودش شیرین

تولد دختر گلم دیانا

دیانا جونم در حال فوت کردن شمع ....

جیگرکم یه چند باری سعی کرد شمعش رو فوت کنه ولی خاموش نشد البته یکم فاصله زیاد بود تا کیک وگرنه دخترم خیلی قشنگ فوت میکرد قربونش برم الهی در عکس زیر داره میگه که مامان نشد که ...

گل دخترم در حال بریدن کیک

عروسکم در حال ناخنک زدن به خوراکیها ...

از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت

امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق

خود را در پستوی زمان تنها حس نمی‌کنم . . .

دخترم تولدت مبارک

امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم

که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . . .

پرنسس دیانای من تولدت مبارک

دخترم بهترین هدیه خدا برای من بود که با تمام وجودم دوستش دارم و از خدا به خاطر وجودش سپاسگزارم

خداروشکر ماه خوبی بود بعد از سفر به کاشان رفتیم به شهر سرعین البته روستاهای اطراف سرعین به نام ایرد موسی روستای شوهر عمه دیانا خانم تصاویری که می بینید یک چشمه است که آبش هم تمیز بود و هم می گفتند آبش درمانی است و خیلی خوب بود دیانا خانم خیلی خوشش اومده بود و حسابی کیف کرد

بعد از چند روز اقامت در روستا و استفاده از آب گرم های سرعین که دیانا گلی حسابی از اونها لذت برد ما دوبار رفتیم اب گرم ایرانیان که خیلی خوب ود جون به جز آب گرم استخر معمولی هم داشت و البته دو تا استخر کودکان با عمق های متفاوت داشت که خیلی خوب بود و دیانا کلی بازی کرد یه سری به جنگل گیسوم و ساحل آن زدیم و دو روزی اونجا بودیم خیلی زیبا بود و یک بار هم در دریا به شنا مشغول شدیم که انصافا دریا خیلی آروم بود و لذت بردیم جای همه خالی

البته یه نکته قابل ذکر است که دیانا خانم الان یه چند ماهی میشه که نسبت به عکس گرفتن حساس شده و اصلا نمیذاره ازش عکس بگیریم برای همین هم جند تا عکس بیشتر ازش ندارم اگه عکساش خیلی خوب نیست ببخشید ...

دیانا گلی رفته سفر

کلا این ماه ماه خوب و پر سفری بود اول که رفتیم کاشان روستای چیمه باغ یکی از اقوام بابا روستای خیلی قشنگی بود پر از باغ و درخت و چشمه خلاصه خیلی خوش گذشت دیانا حسابی بازی کرد مخصوصا آب بازی چون یه جوی آب از حیاطشون رد شده بود که خیلی خوب بود جاتون خالی خوش گذشت

دو تا سگ اونجا بود که اولش دیانا ازشون می ترسید تا میدیدشون میگفت ترسیدم ولی بعد از چند دقیقه ترسش ریخت و همش می خواست بره پیششون

روستای چیمه فاصله زیادی تا روستای ابیانه نداشت و برای دیدن این روستا رفتیم که روستای زیبایی بود مخصوصا لباسهاشون میگفتند رسم که ساکنین این روستا که حتی چندین سال از رفتنشون از روستا به شهر میگذرد هنگام آمدن به روستا لباسهای محلی به تن می کنند حتی بچه هاشون ولباس خانمهاشون خیلی زیبا بود

نمایی ار روستای تاریخی زیبای ابیانه

دیانا و بابا محمودش در روستای ابیانه کاشان

دختران فرشتگانی هستند از آسمان

برای پر کردن قلب ما با عشق بی پایان

این روز بر تمامی دختران مبارک . . .

فرشته زندگی ما دیانا روزت مبارک

دخترم دوستت دارم

دیانا خانم ما تا قبل از هفت ماهگی گاهی اوقات پستونک می خورد ولی بعد از هفت ماهگی دیگه پستونک نخورد حالا بعد از نه ماه پستونکش رو از تو کمدش پیدا کرده بود و به یاد قدیما می خورد تازه کلی هم ذوق کرده بود و می خندید و براش تازگی داشت البته برای چند لحظه بود و بعد از 10 دقیقه بازی کردن انداختش زمین و رفت و الان بیشتر به عنوان یه وسیله بازی نگاش می کنه تا ...

خوشگل خانم داره پستونکش میذاره دهن عروسکش قربون دختر نازم برم من

قربون دختر خوشگلم بره که عین سوپر استارها می مونه مخصوصا با اون عینک و ساعت و تیپ خوشگلش

یه عالمه بووووووووووووووووووووووووووووووووووووس برای نازنینم

اینم از عکسای آتلیه خوشگل مامان

البته یه تعدادی از عکساش

الهی قربونت برم که خیلی نازی